بیان

پاییز بهار یست که عاشق شده است.

بیان

پاییز بهار یست که عاشق شده است.

انتهای عشق

پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید عابرانی که رد می شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند . .پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازت عکسبرداری بشه تا مطمئن بشیم جائی از بدنت آسیب دیدگی یا شکستگی نداشته باشه "
پیرمرد غمگین شد، گفت خیلی عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست .
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند :
او گفت : همسرم در خانه سالمندان است. هر روز صبح من به آنجا می روم و صبحانه را با او می خورم. امروز به حد کافی دیر شده نمی خواهم تاخیر من بیشتر شود !
یکی از پرستاران به او گفت : خودمان به او خبر می دهیم تا منتظرت نماند .
پیرمرد با اندوه ! گفت : خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد . چیزی را متوجه نخواهد شد ! او حتی مرا هم نمی شناسد !
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته ، به آرامی گفت: اما من که می دانم او چه کسی است ! 

به نقل از وبلاگ http://www.yasinhooshyar.blogfa.com/

چگونه شاد زندگی کنیم؟

 

*انبیا و اوصیا این خبر بزرگ(مرگ) را برای این آوردند که ما حالمان خوب بشود. اگر این خبر تصدیق نشود بقیه خبرها چه اهمیتی دارند؟ اگر در زندان به یک اعدامی پول زیادی بدهند، با خود می گوید من با این پول چه کار کنم؟

در کلیله و دمنه داستانی داریم بدین شرح که: شتربانی از یک شتر مست فرار می کرد. رفت و در یک چاه پنهان شد. دیدی در یک سوراخی روبرویش یک کندوی عسل هست. چند ناخنکی زد و عسلی خورد.چند نیش هم خورد.

بعد دید در پایین چاه اژدهایی دهانش را باز کرده و منتظر است که او بیافتد. فکر کرد طنابی که به آن آویزان است محکم و مطمئن است. دید دو موش سیاه و سفید دارند طناب را می جوند.

این توصیف زندگی است. قرآن می فرماید با مرگ نزد پروردگارت می روی. نمی گوید می روی در قبر. بیشتر مردم از قبر می ترسند. ما الان در قبر هستیم. اگر بمیریم راحت می شویم. خبر مهم انبیا این است. این خبر است که دل را شاد می کند. این که از قبر شما را می ترسانند به خاطر اعمال است.

از زرتشت نقل کرده اند که هیچ سعادتی بالاتر از این نیست که وقتی داری می میری با خود بگویی من کسی را آزار نکرده ام و کسی از من نرنجیده است.

عربی آمد پیش پیامبر. پرسید: فمن یعمل مثقال ذره خیره یره؟ پیامبر گفت بله. پرسید: فمن یعمل مثقال ذره شراً یره؟ پیامبر  گفت بله. اصحاب گفتند عجب آدم بی توفیقی است. می نشستی و از سخنان پیامبر استفاده می کردی.

پیامبر فرمود این فرد با فهمیدن این مطلب فقیه شد. موضوع فهمیدن، تدبر و تعمق است. همین یک آیه می تواند مشکلات ما و جامعه بشری را حل کند.

دلیل علمی این موضوع هم این است که معلول از جنس علت است. از کوزه همان برون تراود که در اوست. تو که می دانی دروغ بد است، وقتی از دروغ پولی بدست می آوری آن پول باعث خیر و خوبی می شود؟

*

ادامه مطلب ...

یک گردش عالی در پاریس

روی لینک کلیک کنید و لطفا کمی حوصله بخرج بدهید تا 100 درصد لود شود. 

http://www.gillesvidal.com/blogpano/paris.htm